سفارش تبلیغ
صبا ویژن



احساس سرخ - احسان 10570






درباره نویسنده
احساس سرخ - احسان 10570
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
دی 90
آذر 90
فروردین 91
تیر 91


لینک دوستان
زندگی بی ترانه...
►▌ استان قدس ▌ ◄
نغمه ی عاشقی
تنهایی......!!!!!!
ققنوس...
.: شهر عشق :.
وب سایت روستای چشام (Chesham.ir)
یامهدی
تنها هنر
عشق
جزتو
Manna
..::غریبه::..
جیغ بنفش در ساعت 25
گروه اینترنتی جرقه داتکو
محسن نصیری(هامون)
Baran
رویابین
ایرانی یعنی عشق
xXx عکسدونی xXx
_..-♥*°*♥-.._Pink♡ love_..-♥*°*♥-.
کلبه ی عشق
عشق تابینهایت
مهندسی متالورژِی
دلنوشته های یه عاشق!
delshekasteh
غلط غو لو ت
آموزش تست زدن کنکور
شب تنهایی ستاره
احساس ابری
فهادانــ
میلاد کی مرام
mahoor
عکس و عکس
ع ش ق:علاقه شدید قلبی
عکس میخوای کلیک کن
رویای خیس
الکتروتکنیک
* امام مبین *
سکوت شبانه
شهدا شرمنده ایم
جوک و خنده
یه دختر تنها
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
خورشید خاموش
کشکول
بامداد خمار
ایران در پیچ و خم تاریخ
سلی و جاسی جووووووووووووون
آروم آروم
طیفکان
تات روی خط
سحر
شاخه شکسته
مسأله شرعی
موسیقی اصیل ایرانی
چرت وپرت
گاهنامه زیست
♥تاریکی♡
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
احساس سرخ - احسان 10570


لوگوی دوستان





























وبلاگ فارسی

آمار بازدید
بازدید کل :28401
بازدید امروز : 4
 RSS 

چه زیبا دیدگانم اشک می ریزند

در این آیینه ی صد رنگ

و از مجذور چشمان تو در محراب ابرویت

عجب رنگین کمان های قشنگی در نگاه من می آمیزند

تو مثل نور مشهودی

تو در عینی که در نزدیکی ذهن منی، دوری

تو مثل منظومه ی شمسی، پر از اوزان نورانی

تو مثل شعر منثوری

چه قدر از حجم اندوه تو می ترسم

چه قدر از شط گیسوی خروشانت

و مثل بره ای از شانه ی کوه تو می ترسم

به قدری دوستت دارم

که در اوج نمازم

لانه ی شاهین شبگرد قنوت توست

خمم از حسرتت اما

لبم مهر سکوت توست

و مثل کودکان تشنه لب در ظهر تابستان

نگاه حسرتم بر شاخه های سرخ توت توست

من از مهر تو کین خوردم

واز زلف تو چین خوردم

و از آن لحظه ای که پا نهادم در ره عشقت

زمین خوردم

چه شیرینم ز شوق اشتیاق تو

شدم بلبل،شدم مثل قناری قاری غربت

شدم یک واژه ی خونین

شدم یک آه سرگردان

شدم مطرود عالم در میان جاده های گنگ و بی پایان

به وصل بی کسی گویی رسیدم از فراق تو.

چرا بعضی برای عشق دل هاشان نمی لرزد؟

چرا بعضی نمی دانند که این دنیا به تار موی یک عاشق نمی ارزد؟

بیا از غربت آواز

بیا از دست های التماس عشق

بیا از روی دلداران خجل باشیم

در این دوران دوری ، عهد خاموش شکستن ها

در این دل برده دور دل بریدن ها و بستن ها

در این عصر شقایق کش

که من یک عمر با آوای خونین چکاوک زندگی کردم

ندیدم خواب شیرینی به چشم خسته ی فرهاد

ندیدم عاشقی یکرنگ

ندیدم پاک بازی پاک…

بیا با خود بیندیشیم

اگر روزی تمام جاده های عشق را بستند

اگر غم زد تمام واژه های مهربان ما

اگر یک روز نرگس از کنار چشمه غیبش زد

اگر یک شب شقایق مرد…

تکلیف شهادت چیست؟

ومن احساس سرخی می کنم چندیست

و من از شبنم بیشتر خواب نزول عشق می بینم



نویسنده » احسان . ساعت 2:17 عصر روز پنج شنبه 91 تیر 1